انتـظارم ، انتظـارم ، انتظارم شـعر بــود
عاشقت بودم ،نگفتم ، احتکارم شعر بود
عشق را پنهان نمودم در دل خود روزها
شامِ تارِ روزهای اشکبارم ، شــعر بـود !
می سپارم دل به لبخندت ، قرارِ این غزل
دیر فهمیدم ، قرارِ بی قرارم … شعر بود
خواستم نفیَت کنم،عشقِ تو در دل داشتم
ماه رویم چشمهای داغدارم ، شــعر بود !
آمدی و شعر خوانِ روزهای من شدی
آمدی و از خـزانم تا بهـارم شعر بود !
خواستم کاری کنم ، اما همه بر باد رفت
بعد تو بر سنگ قبرم یادگارم شعر بود !
“امیر طاهری”
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار
*
*
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
این آدمیزاد چه موجودیست که هرروز یک ساز
میزند! یک روز عاشقت است و فردا
فـارغ امروز میآید و فردا میرود من میگویم:
اگر قرار است "هرسازی بزنیم" اول از همه از
کوک بودنش مطمئنشویم بعد جارش بزنیم!
شک کـه بیاید تصمیمات دوجور میشود. شـاید
جور واجور! "اگر دوستش ندارید" ادای دوست
داشتن را در نیاورید، نمیشود که تا ابد
نقاب عشق زد از اولتکلیف را بداند منصفانهتر
است. مبادا بشنود دوستت دارم را، اگر بخواهد
دل بکند، باید جان بدهد...!
عاشقی راه دارد، عشق فقط این نیست که صبح و شب ، خبر از بودنت را بدهی و با جمله های دلبرانه فلانی را خام کنی که حواست هست چقدر هستم!!! اینها ، هم هست .
عشق ، خیال مدام است، ماشین نیست که سندش را به نام فلانی کنی و تا وقتی سلامت است از آن کیف کنی و تا به خرج افتاد به نام دیگری بزنی . عشق خانه است، امنیت است، گرمت می کند، در آن خلوتها داری... عشق ، یک خیالِ مدامِ سیال است ،اصلا اگر واقعی بشود، شبیه همه چیز شده، مثل تمامِ واقعی های جهان، پر از ترس و دلهره و تکراری ... عشق گاهی تورا به جنون میرساند و گاهی بی حوصله ات می کند...ایرادی هم ندارد ، باید یک وقت هایی بفهمی یکجای کار می لنگد.
تمام سخت بودن نگهداریش همین است که آزادش بگذاری، آنوقت است که تازه چکه کردن سقفش لو میرود، چاهش پس میزند و اگر حواست نباشد و دل ندهی می شود کلنگی!
سقفش روی سرت میریزد و زیر آوارش میمانی
من مردها و زن هایی را می شناسم که بابت عشقشان صبرها کرده اند ، با جان و دل خانه کلنگی را بدون تخریب بازسازی کرده اند و تمامش را از نو چیده اند، آن هایی که زندگی بلدند، دوست داشتن هایشان را بیهوده خرج نمی کنند، مبادا عادت شود.
اگر دچار عادت شده اید، مقصر اصلی خود شمائید، به کسی مربوط نیست که زیادتر عاشقید، بیشتر حواستان هست، او اصلا متوجه نیست یا از این جمله های تکراری، اندازه باشید و از بودنتان و بودنش لذت ببرید.
خوابیدن روی تختی که سقف بالای سرش با راه رفتن های بیهوده دیگران ترک میخورد ، خواب نیست ، کابوس است. کاری کنید که لَم بدهید در عشق
فرشته ها بی دلیل بال ندارند، آزادند
پ.ن: مراقبِ رابطه های خود باشید محیطی بسازید پُر از امنیت ،آرامش و دلدادگی ...عشق مراقبت میخواهد.